
1-نخستین سیستم،به لحاظ ساختاری چندین مسیر دوپامینرژیک ومدارهای کورتیکواستریاتو وپالیدوتالامیک در مغز است (فولز[1] ،1980)درقشر پره فورنتال ،آمیگدال وهسته های قاعده ای قرار دارد نورو آناتومی این سیستم کورتکس پیشانی ،بادامه،عقده های پایه می باشد وتوسط محرک های خوشایند مرتبط با پاداش یا حذف تنبیه فعال می شود .حساسیت این سیستم نمایانگر زود انگیختگی وتکانشگری فرد است .وبه نظر می رسد که برای تجاربی نظیر امید،وجد وشادی پاسخگو باشد . فرض بر این است که سیستم فعال ساز رفتاری دلیل بنیادی صفت زودانگیختگی است وبا انگیزش ،برونگردی و جستجوی احساس مرتبط است .
2-دومین سیستم بازداری رفتاری است که این سیستم حاصل فعالیت مسیرهای آوران، نوروآدرنرژیک و سروتونینرژیک است. نوروآناتومی سیستم تنبیه رفتاری در نظام جداری ساقه مغز قرار دارد. دو مولفه این سیستم، اجتناب منفعل (اجتناب از تنبیه از طریق عدم فعالیت) و خاموشی(متوقف شدن رفتارهایی که پاداشی در پی ندارد) می باشد(ویلسون، گری و بالت[2]، 1990).این سیستم با احساس اضطراب ، نگرانی ونشخوار فکری مطابقت دارند ، همپوشی دارند .
3-سومین سیستم که با عنوان سیستم جنگ وگریز[3] شناخته می شود .از لحاظ ساختاری بیشتر از طریق بادامه وساخت های هیپو تالاموسی تعدیل می گردد.حساسیت وفعلیت زیاد این سیستم با روان گسسته گراییارتباط دارد . دو مولفه رفتاری این سیستم عبارتنداز:جنگ (پرخاشگری تدافعی ) وگریز(فرارسریع از منبع تهدید).فعالیت زیاد سیستم را با روان گسسته گرایی پیوند دارد .گری ابعاد نظریه خود را باچرخش 30درجه ای از ابعاد نظریه آیزنک می دانست .وی سیستم فعال ساز رفتاری را نمایانگر زود انگیختگی فرد وسیستم بازداری رفتاری را با تجربه حالت اضطراب مرتبط می انگاشت ودر این بین حساسیت وفعالیت زیاد سیستم جنگ/گریز را با روان گسسته گرایی پیوند می زد .
1-6-4 سبک های مقابله ای:
سبک های مقابله ای مجموعه ای از فعالیت ها و فرایندهای رفتاری و شناختی برای ممانعت، مدیریت یا کاهش استرس است. لازاروس و فولکمن[5] (1984) دو شیوه مقابله عمومی، مقابله متمرکز بر مشکل و مقابله متمرکز بر هیجان را برای مهار استرس مشخص نموده اند. مقابله متمرکز بر مشکل، مهارتی است که بر پرداختن به خود مسئله یا موقعیت تمرکز می کند مثل ارزیابی مجدد مثبت و مقابله هیجان مدار معطوف به ناراحتی هیجانی بوده و به عواطفی که با آن موقعیت مرتبط است می پردازد نه کنترل خود موقعیت مثل اجتناب از مشکل (پنلی[6]، 2002).
1-6-5 راهبردهای مقابله با استرس
این اصطلاح برای روش های مبارزه با منبع اضطربا مورد استفاده قرار می گیرد (پور افکاری،1373)وبه روش مواجهه با دشواریها وکوشش برای غلبه برآنها اشاره دارد .کنار آمدن با استرس فرآیند توسعه روش های کاهش استرس است وتکالیف مشکل را علیرغم وجود استرس به پایان رسانیدن .
اندلر وپارکر[7](1990) سه نوع سبک مقابله ای را مطرح کردند که عبارتنداز :سبک مساله مدارکه فرد بر مساله متمرکز می گردد وسعی در حل آن دارد ،سبک هیجانی مدار ککه درآن بر کنترل هیجانات وواکنش های عاطفی تاکید می شود وسبک مقابله ای اجتنابی که در این سبک فرد سعی در تغییرات شناختی ودور شدن از موقعیت فشارآور دارد.
1-6-6سومصرف مواد
استفاده معمولا سرخود از هر دارو یا ماده بصورتی که مغایر با الگوهای مورد تایید جامعه یا علم طب باشد به عبارت دیگر الگوی غیر انطباقی مصرف مواد که موجب ناراحتی یا تخریب قابل ملاحضه بالینی می شود(کاپلان وسادوک[8] ،2010؛ترجمه رضاعی وارجمندوهمکاران ،1390).
مهمترین مشخصه سومصرف مواد ،الگوی از مصرف ناسازگارانه مواد است که با پیامد های قابل توجه نامطلوب وعود کننده مرتبط با مصرف مکرر مواد مشخص می شود .برا ی آنکه یک ملاک سوءمصرف مطابقت نماید،مشکلات مرتبط با مواد می بایست طی یک دوره 12ماهه به شکل مکرر رخ داده یا تداوم داشته باشد (برگرفته از 2007،DSM-IV-TR).
1-7 تعاریف عملیاتی:
1-7-1سبک های هویت:
در این تحقیق منظور از سبک های هویت ،نوع سبک هویتی است که براساس آزمون هویت بدست می آید.
1-7-2سیستم های فعال سازی /بازداری رفتاری:
در این تحقیق منظور از سیستم های فعال سازی /بازداری رفتاری ، نوع سیستمی است که براساس مقیاس BAS/BISبدست می آید.
1-7-3سبک های مقابله ای
در این تحقیق منظور از سبک های مقابله ای نوع سبک مقابله ای است که براساس پرسشنامه راهبردهای مقابله با استرس (اندلر وپارکر ) بدست می آید .
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
مقدمه
در اين فصل ابتدا به معضل اعتیاد (مقدمه، تعریف، علل و …) اشاره ميگردد. در قسمت بعد به متغیرهای سیستم های فعال سازی/ بازداری رفتاری، سبک های مقابله ای و سبک های هویت پرداخته می شود و در نهايت به پژوهشهاي داخلي و خارجي مرتبط با موضوع اشاره ميشود.
2-1اعتياد
سوء مصرف مواد، اثرات بازدارنده بر رشد و شکوفایی جامعه دارد، تهدیدی جدی و نگران کننده است. وابستگی و سوء مصرف مواد بعنوان اختلالات مزمن و عود کننده با تاثیرات و پیش آیندهای زیستی و فرهنگی، روانی، اجتماعی، رفتاری و معنوی در نظر گرفته میشود (دباغی،1380). مشكلات مربوط به سوء مصرف مواد باعث ناتوانيهاي چشمگيري در درصد بالايي از مردم ميشوند. سوء مصرف مواد غيرقانوني بر زمينههاي متعدد عملكرد افراد تاثيرگذاشته و تشخيص همزمان بيماريهاي ديگر در 60 تا 75 درصد بيماران مبتلا به اختلالهاي مربوط به مواد ديده ميشود. حدود 40 درصد جمعيت آمريكا حداقل يك بار از يك ماده غيرقانوني استفاده كردند و در بيش از 15درصد جمعيت بالاي 18 سال، تشخيص اين اختلالها ديده ميشود. سندرمهاي ناشي از مصرف مواد ميتوانند تابلوي كامل بيماريهاي روانپزشكي از جمله اختلالات اساسي خلقي، روان پريشي، و اضطرابي را تقليد كنند (سادوک و سادوک، 2010؛ ترجمه ارجمند، رضایی و فغانی جدیدی، 1390). بعبارت دیگر اعتیاد به مصرف مكرر و زياد يك ماده كه محروميت ازآن موجب علايم ناراحتي و ميل شديد به مصرف دوباره ميشود وهمچنين منجر به تباهي جسمي و رواني ميگردد گفته ميشود. اين اصطلاح ديگر در نامگذاري رسمي استفاده نميشود و به جاي آن از واژه وابستگي استفاده ميشود اما در گفتگوهاي روزمره كاربرد دارد. (سادوک و سادوک، 2010؛ ترجمه ارجمند، رضایی و فغانی جدیدی، 1390).
2-1-1تاریخچه مواد
کلمه ی تریاک،از کلمه ی یونانی تریاکا گرفته شده وواژه ی یونانی اپیون گرفته شده است .واژه هروئین از کلمه یونانی هیروس ،یا هیرو که به معنی مردقهرمان است ، گرفته شده است.هر کدام از مواد مشخصات و تاریخچه مخصوص به خود دارند. مواد افیونی یا اپیوئیدها حداقل 3500 سال عمدتا بصورت تریاک ساده یا محلول تریاک ،مورد استفاده قرار گرفته اند تهیه وکاربرد تریاک واپیوئید ها (شبه تریاک ها )پیشینه ای چندین هزار ساله دارد وتریا ک از اولین مواد روان گردان است که توسط سومریان در 7000قبل ازمیلاد از گیاه خشخاش استخراج ومورد مصرف قرار گرفته(حداد وشانون [14]،1998).کتیبه های باقی مانده از سومریان در 5000سال ق م در بین النهرین (عراق فعلی )مشخص کرد که آنه تریاک وکاربرد آنرا به خوبی می شناختند.طبق آمار گزارش شده توسط (UNDOC،[15]2010)مصرف هروئین درآفریقای شرقی،مصرف کوکائین درآفریقای غربی و آمریکای جنوبی واستفاده از مواد مخدر نوظهور وصنعتی در خاور میانه وکشور هایی آسیا ی جنوب شرقی در حال افزایش است .دراین گزارش آمده است که روسیه دومین کشور مصرف کننده ی هروئین وموادی چون حشیش پرمصرف ترین ماده در سراسر جهان است .
مصرف مواد وداروها در طول زمان تعاریف و استفادههای مختلفی داشتهاند. یکی از جنبههایی که موجب ایجاد نابههنجاری مواد میشود. مفهوم وابستگی میباشد که در دو جنبهی کلی وابستگی جسمی و وابستگی رفتاری تعریف میشوند. مطابق با DSM-IV-TR ملاکهایی تعیین شدهاند که وضعیت فروکش کامل یا نسبی نشانه ها را مشخص می کنند.
کوکایین در امریکای جنوبی شناخته شده بوده و برگهای گیاه کوکا مورد استفاده قرار میگرفتهاند. تولید شربت و مادهی خشک در سدههای اخیر از انواع مواد صورت گرفت. نخستین بار در سال 1806 مورفین و در سال 1832 کدیین از تریاک جدا شدند و بتدریج در قرن بیستم جایگزین تریاک خام شدند. کوکایین نیز از بوته ی اریتروکسیلون کوکا استخراج میشود که نخستین بار در سال 1860 الکالویید کوکایین تولید شده و در سال 1880 به عنوان بیحس کنندهی موضعی مورد استفاده قرار گرفت.
زیگموند فروید در 1884 در مورد اثرات فارماکولوژیکی کوکایین تحقیق کرد و به گفتهی زندگینامه نویسان مدتی به این دارو وابستگی پیدا کرد. کوکایین در سال 1914 در ردیف هرویین ومورفین قرار گرفت اما پیش ازآن برای درمان بسیاری از بیماریها مورد استفاده قرار می گرفت. اما آمفتامین ها تاریخچه ی مصرف جالب تری دارند. با تولید صنعتی آمفتامین ها به نظر می رسید انسان کیمیایی جوانی را پیدا کرده است.
مصرف آمفتامین انرژی و خلق بالا، بیخوابی و فقدان خستگی و تحرک را در سنین مختلف موجب شد. از آمفتامینها در جنگ جهانی دوم استقبال وسیعی شد و سربازان به کمک آن سرشار از انرژی میشدند. گاهی به قهرمانان جنگ این مواد را به عنوان هدیهای لذت بخش اعطا میکردند. بعد از جنگ نیز برای رفع افسردگی و داشتن اندام ایده آل از آمفتامینها استفاده میشد که پس از 1970 با مشاهده عوارض این مواد، مصرف آن غیرقانونی اعلام شد.
2-1-2طبقه بندي مواد
تركيباتي كه موجب تغييرات مغزي ميشوند در DSM-IV-TR به عنوان مواد و اختلالهاي مربوط به مواد خطاب شده اند. مشخصهي اين اختلالها، بروز تغييراتي در خلق، رفتار، عملكرد شناختي، اختلال در عملكرد اجتماعي يا شغلي، مقاومت ويا وابستگي به مواد (كه منجر به مصرف مداوم و طولاني مدت دارو يا مواد ميشود) است. به دنبال مصرف مداوم و طولاني داروي مضر يا سم ميباشد. گروههاي بسياري از مواد موجب اين اختلالها ميشود :
الكل (اتانول). الكل چوب (متانول) چون ارزان است ممكن است براي تقويت اثر به اتانول اضافه گردد كه سمي است و موجب كوري ميشود.
آمفتامين:موادشبه آمفتاميني دراين گروه جاي ميگيرند،مثل 4 و3- متيلن دياكسيدآمفتامين ((MDMA.
كافئين
حشيش و ماري جوانا
كوكائين. كراك شكل خالص كوكائين است.
توهمزاها . عبارتند از مسكالين (موجود در كاكتوس پيوت)، پيسلوسيبين (موجود در قارجها)، و مشتقات اسيد ليزرژيك (LSD) . اين مواد را روانپريشيزا هم ميگويند.
مواد استنشاقي. عبارتند از حلالهايي نظير تولوئن وبنزين وگازهاي نظير اكسيد نيتريك
نيكوتين
مواد افيوني (اپيوئيدها)
فن سيكليدين (PCP)
داروهاي رخوت زا (سداتيو)، خواب آورها، ضد اضطراب: اين داروها بسته به مقدار مصرف ممكن است به جاي همديگر به كار روند و موجب رخوت (اثر آرام بخش) خواب آلودگي (تسهيل به خواب رفتن)، يا از بين رفتن اضطراب (تخفيف اضطراب) ميشوند.
داروهاي نسخه شده يا بدون نسخه: عبارتند از داروهاي ضد درد، مثل اكسي كونتين(يك ماده شبه افيوني)، فرآوردههاي بدون نسخه مثل افدرا (يك داروي محرك كه اكنون مصرف آن در ايالت متحده ممنوع شده است).
استروئيدهاي آنابوليك-آندروژنيك. تستوسترون وهورمون رشدانساني(HGH) (كاپلان وسادوك، 2010، ترجمه ارجمند و همکاران، 1390).
همچنین در تقسیمبندی دیگر مواد مخدر به چند گروه اصلی به شرح ذیل تقسيم میشوند:
الف- مواد مخدر افيونی: تخدير يا احساس آرامش، بيدردي و بيغمي، تاثيري است كه گروهي از مواد روانگردان به نام مواد مخدر افيوني در روح و روان انسان ايجاد میكنند. اين گروه كه ترياك(افيون)، هروئين و كراك معروفترين اعضاي آن ميباشند، در ايران بيشترين شيوع مصرف را دارند. چون عموم اين مواد از گياه ترياك، كه به لاتين اپيوم خوانده ميشود، گرفته ميشوند، به اين خانواده، اپيوئيدها نيز اطلاق ميشود. اعضاي اين گروه علاوه بر آ نكه در پزشكي به عنوان داروهاي ضد درد (مثل مورفين، كدئين و ترامادول)، داروهاي ضد اسهال و داروهاي ضد سرفه كاربرد دارند، بالاترين خاصيت اعتياد زايي را نيز دارا هستند (آذری، 1392).
ب- مواد محرك: اين مواد باعث احساس انرژي و شادي،بزرگ پنداری ،بیش فعالی وبی قراری و بازداری اشتها در فرد مصرف كننده ميشوند(بارت[25] ، 1996). كوكائين و تركيبات آمفتاميني مانند ((شيشه)) به اين گروه تعلق دارند. اعضاي اين گروه اعتيادزايي جسمي بالايي ندارند، ولي مصرف آنها با اعتياد روحي و عوارض جسماني بسياري همراه است.
ج- مواد خوابآور: بعضي از معتادان، قرصهاي خوا بآور و آرامش بخش از جمله ديازپام، كلونازپام، لورازپام و فنوباربيتال را خارج از كاربردهاي پزشكي آنها مورد سوء مصرف قرار ميدهند. اين مواد، خاصيت اعتيادزايي زيادي دارند، اما عوارض جسماني كمتري به همراه دارند(آذری، 1392).
د- مواد توهم زا: به این گونه مواد وداروهای،روانپریش زا نیز گفته می شود زیرا علاوبر توهمات ، موجبات قطع تماس فرد با واقعیت وبسط وگسترش وهوشیاری نیز می شوند(کاپلان وسادوک 2000) توهم به معناي ديدن، شنيدن، لمس و يا چشيدن چيزي است كه در واقع در دنياي خارج وجود ندارد. براي مثال در توهمات بينايي، فرد تصاوير يا افراد يا اشيايي را ميبيند كه در واقع وجود ندارند. خاصيت توهمزايي، عموما با خاصيت تحريك نيز همراه میباشد. بسياري از مواد محرك، توانايي توهمزايي نيز دارند. براي مثال حشيش، شيشه و اكستاسی (قرصهاي اكس) هر كدام به ميزاني متفاوت توانايي تحريك و توهمزايي دارند. البته بعضي از مواد مانند ال اس دي تقريبا به طور خالص فقط توانايي توهم زايي دارند.
ر– مواد متفرقه: الكل، که يکی از مهمترين موادي است که مورد سوءمصرف قرار ميگيرد، در مقادير كم، خاصيت تحريك كنندگي و در مقادير بالاتر، خاصیت آرامش بخش و خوابآوري دارد، و در نهايت میتواند باعث ايجاد بيهوشی و حتي مرگ شود. در بسياري از كشورهاي غربي، برخي از مواد شيميايي معمولي مانند لاك، تينر و بنزين نيز به صورت استنشاقي سوءمصرف ميشوند. قرصهاي نيروزا و آمپولهاي هورموني (استروئيدهاي آنابوليک) كه در باشگاههاي بدنسازي مورد استفاده قرار میگيرند نيز، مثالهايي از مواد مورد سوءمصرف هستند (آذری، 1392).
تعريف هريك از اصطلاحات وابستگي و سوء مصرف مواد به شرح زير مي باشد:
2-1-3 وابستگي
اعتیاد به مواد مخدر به عنوان یک اختلال روانپزشکی ،با ابعاد زیست شناختی ،روانشناختی ،اجتماعی ومعنوی یکی از مشکلات عصر حاضر است .اعتیادعبارتست از وابستگی به موادی که تکرار مصرف آن با کمیت مشخص ودر زمان های معین از نظر مصرف کننده ضروری بوده ودارای ویژگیهای زیر است
-ایجاد وابستگی جسمانی (فیزولوژیکی)
– ایجاد وابستگی فکری (روانی )
– پیدایش پدیده تحمل دربدن نسبت به موادمصرفی
-به دست آوردن مادهی مورد نیاز به هر شکل وطریق ممکن
-تاثیر مخرب برمصرف کننده ،خانواده واحتماع
کلمه اعتیاد یا واژه ی معتاد ،مفهوم نامناسب وتحقیرآمیزی است که ازنظر علمی وپزشکی نمی تواند مفهوم سوءمصرف مواد را بعنوان یک اختلال مشخص کند. سازمان بهداشت روانی (WHO)[27]وابستگی را بجای اعتیاددر سال 1964 جایگزین کرد.
وابستگي به مصرف مكرر يك دارو يا ماده شيميايي، با يا بدون وابستگي جسمي. وابستگي جسمي نشان دهندهي تغيير در حالت فيزيولوژي است كه به دليل مصرف مكرر يك دارو رخ داده و با قطع مصرف دارو منجر به يك سندرم خاص ميشود.براساس سیستم DSM-IV_TRبرای تشخیص وابستگی به مواد وجود حداقل سه نشانه از 11نشانه مرضی اصلی ضروری می باشد ،نشانه های بالینی اصلی برای تشخیص وابستگی به مواد بشرح زیر می باشد :
2-1- 3-1 ملاک های تشخیصی DSM_IV_TRبرای وابستگی به مواد
یک الگوی غیر انطباقی مصرف مواد که منجر به تخریب چشمگیر بالینی یا ناراحتی می شود وبا سه مورد از موارد زیر تظاهر می کند که زمانی در یک دوره 12ماهه بروز می کنند:
تحمل كه به يكي از دو صورت زير ديده ميشود:
نياز به افزايش مقدارماده براي رسيدن به مسموميت يا تاثير دلخواه
كاهش قابل ملاحضه اثرات ماده با مصرف مداوم مقادير يكساني از آن
حالت ترك كه به يكي از دو شكل زير تظاهر مي كند:
سندرم ترك مشخص براي آن ماده
همان ماده (يا مادهاي مشابه آن) براي رفع يا جلوگيري از علايم ترك مصرف شود.
ماده غالباً به مقاديري بيشتر و براي دوره هاي طولاني تر از آنچه مورد نياز است مصرف ميشود.
ميل دايمي براي كاهش يا كنترل مصرف ماده وجود دارد ويا تلاش هاي ناموفقي در اين زمينه صورت ميگيرد.
زمان زيادي در فعاليت هاي لازم براي بدست آوردن ماده (مثلاً مراجعه به اطباء متعدد يا رانندگيهاي طولاني)، مصرف ماده (مثلاً تدخين پياپي) يا رهايي از آثار ماده صرف ميشود.
فعاليتهاي مهم اجتماعي، شغلي، وتفريحي بخاطر مصرف ماده كنار گذاشته ميشود.
ادامه مصرف عليرغم آگاهي از مشكلات روانشناختي يا جسماني مستمر يا عود كنندهاي كه احتمالاً از مصرف ماده ناشي شده و يا در نتيجه آن تشديد ميشوند (مانند ادامه مصرف كوكائين عليرغم وجود افسردگي ناشي از كوكائين، يا ادامه مصرف الكل عليرغم شناخت اين موضوع كه زخم گوارشي يا ادامه مصرف آن شدت مييابد) (كاپلان وسادوك، 2010، ترجمه ارجمند و همکاران، 1390).
والبته باید مشخص شود كه :
با وابستگي فيزيولوژيك : شواهد تحمل يا ترك (يعني يكي از موارد 1 و 2 وجود دارد).
بدون وابستگي فيزيولوژيك : فقدان شواهد تحمل يا ترك (يعني هيچ يك ازموارد 1 و2 وجود ندارد) (كاپلان وسادوك، 2010، ترجمه ارجمند و همکاران، 1390).
2-1-4 سوء مصرف مواد
اختلالات مربوط به سوء مصرف مواد شيوع بالايي داشته و عوارض زيادي را ايجاد ميكنند. طيف درمانهاي دارويي و روان درماني مربوط به اين مشكلات رو به گسترش است. پيچيدگي عوامل زيست شناختي ژنتيك و اجتماعي – محيطي در ايجاد اين اختلالات، هر فردي را مستلزم داشتن مهارتهاي ويژه با اين بيماران ميكند.مشكلات مربوط به سوء مصرف مواد باعث ناتوانيهاي چشمگيري در درصد بالايي از مردم ميشوند. سوء مصرف مواد غيرقانوني بر زمينههاي متعدد عملكرد افراد تاثيرگذاشته و تشخيص همزمان بيماريهاي ديگر در 60 تا 75 درصد بيماران مبتلا به اختلال هاي مربوط به مواد ديده ميشود. حدود 40درصد جمعيت آمريكا حداقل يك بار از يك ماده غيرقانوني استفاده كردند و در بيش از 15درصد جمعيت بالاي 18 سال، تشخيص اين اختلالها ديده ميشود. سندرمهاي ناشي از مصرف مواد ميتوانند تابلوي كامل بيماريهاي روانپزشكي از جمله اختلالات اساسي خلقي، روانپريشي، و اضطرابي را تقليد كنند (كاپلان وسادوك، 2010، ترجمه ارجمند، رضایی و فغانی جدیدی، 1390).سوء مصرف یعنی استفاده معمولاً سر خود، از هر دارو يا ماده گفته می شود كه مغاير با الگوهاي مورد تاييد جامعه يا علم طب باشد.
[1] -Foules
[2] -Willson&Gary&Ballet
[3] -Fight-Flight-FreezeSystem
[4] -Coping styles
[5]- Lazarus and Folkman
[6] -Panale
[7] -andler&parker
[8] -Kaplan&Sadok
[9] – Substances Abuse
[10] – Dependence
[11] – Comorbid
[12]- Saduk & Saduk
[13]- Addiction
[14] – Shannon
[15] -United Nations Office on Drugs and Crime
[16]- Diagnostic And Statistical Of Manual Of Mental Disorders- Iv Three Edition
[17] – Erythroxylon Coca
[18]- Substances
[19]- Substances –Related Disorder
[20]- Methylene Dioxey Methamphetamine
[21]- Lysergic Acid Diethylamide
[22]- Psychedelics
[23]- Phencyclidine
[24]- Human Growth Hormone
[25] -Bart
[26] – Dependence
[27]-World Health Organization
[28] – Co Morbid