
این روش به صورت هفته یک جلسه 90 دقیقهای و برای اجرا در یک دورهی 10 جلسهای برنامهریزیشده است. این شیوه مداخله به بیماران کمک میکند تا از محیط حمایتکنندهای که برای سازگاری بهتر آنها با تشخیص و درمان بیماری HIV ضروری ست بهرهمند شوند. در طی دوره درمان ترس بیماران از زندگی با یک بیماری دارای تهدید جدی مرگ بررسی و روی آن کار میشود. بیمار درعینحال راهبردهای شناختی و رفتاری که به او کمک میکند تا با بیماری خود بهتر مقابله کند را فرامیگیرد. در طی این فرایند از بیمار خواسته میشود تا داستانهای خود را در مورد زندگی، افکار و احساسات فردی در مورد تجربه بیماری HIV، اندوهی که در مورد از دست دادن سلامت و عزیزان دارند، تعریف کنند و ترسهای خود را در این زمینه بررسی نماید. علاوه بر این بیمار یاد میگیرند تا افکار خود را آزمایش کرده و چهارچوب و تعابیر جدیدی برای افکار و باورهای خود برگزیند تا بتوانند چشمانداز مثبت تری پیدا کند. سعی بر آن است که به بیمار کمک شود تا تسلط خود را بر زندگی خویش تجربه کرده و روابط خود را با دیگران و جهان توسعه دهند. اولویتهای زندگی نیز مجدد ارزیابی میشود تا نشانگان افت روحیه را کاهش داده و بیمار را به طرف زندگی درونزا و اصیل تر و دارای کیفیت زندگی بهتر و بامعنا سوق دهد. تکلیف منزل نیز تعیین میشود تا مهارتهای فردی بهتر جا افتاده و یادگیری مستقر شود (بهمنی و همکاران، 1389).
2-6 نتایج تحقیقات انجامشده در داخل و خارج از کشور
2-6-1 تحقیقات انجامشده در داخل کشور:
بررسی پژوهشهای انجامشده در کشور حاکی از آن است که تاکنون هیچ پژوهش توصیفی یا آزمایشی که در آنها به نشانگان افت روحیه در افراد مبتلا به HIV پرداخته شده باشد، انجام نگرفته یا حداقل گزارش نشده است. تنها دو مطالعه در ایران صورت گرفته که متغیر نشانگان افت روحیه را در جمعیت زنان مبتلا به سرطان پستان و سالمندان بررسی نموده است.
بهمنی، نقیائی، علیمحمدی و دهخدا (1392) در مطالعهای باهدف بررسی نشانگان افت روحیه در زنان مبتلا به سرطان پستان و مقایسه آن با جمعیت عادی به این نتیجه رسیدند که تفاوت معناداری بین میانگین نشانگان افت روحیه زنان مبتلا به سرطان پستان و زنان سالم وجود دارد و میانگین نشانگان افت روحیه زنان مبتلا به سرطان پستان (22/37) با توجه به نمره برش (30<) میزان بالایی را به خود اختصاص داد.
بهمنی، نقیائی، علیمحمدی و دهخدا (1392) در مطالعهای با عنوان بررسی رابطه سه متغیر اضطراب وجودی، نشانگان افت روحیه و افسردگی در مادران کودکان مبتلا به بیماریهای بالقوه مهلک به این نتیجه رسیدند که بین سه متغیر رابطه معناداری وجود دارد، به طوری که اضطراب وجودی بالا پیشبینی کننده نشانگان افت روحیه بوده و درعینحال نشانگان افت روحیه بالا پیشبینی کننده افسردگی است.
رحیمی و همکاران (1393) در مطالعهای تحت عنوان «اثربخشی مشاورهی شناختی معنویتمحور بر کاهش نشانگان افت روحیه سالمندان» به این نتیجه رسیده اند که رویکرد مشاورهی شناختی معنویتمحور می تواند در کاهش نشانگان افت روحیه سالمندان و حتی هر مشکل روحی و روانی دیگری که ریشه های وجودی، معنوی و شناختی دارد، موثر واقع شود.
مطالعات رواندرمانیهای انجامشده بر روی HIV:
روائی، حسینیان و صمدی (1385) به منظور بررسی تأثیر رواندرمانی حمایتی بر بهبود کیفیت زندگی بیماران به این نتیجه رسیدند که رواندرمانی حمایتی بر بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا با توجه به عوامل کلی سلامت جسمانی و روانی تأثیر دارد.
سلگی، هاشمیان و سعیدی (1386) در مطالعه خود به بررسی تأثیر شناخت درمانی گروهی در کاهش افسردگی مردان مبتلا به HIV مثبت پرداختند نتایج آنها نشان داده بود که گروه درمانی شناختی می تواند یک روش موثری در کاهش افسردگی و افزایش کیفیت زندگی آنها باشد.
همچنین قزلسفلو و اثباتی (1390) در تحقیقی نشان دادند که گروه درمانی امید محور باعث بهبود کیفیت زندگی مردان مبتلا شده بود. حال با توجه به بیماری HIV و تبعاتی که برای بیمار به همراه دارد و کمبود پژوهشهای حاضر در مورد اثربخشی درمان روانشناختی بر افراد مبتلا به HIV مثبت پژوهشگر به دنبال آن برآمد تا با درمان روانشناختی موثر (شناخت درمانی هستینگر) بتواند به کاهش تبعات روانی –اجتماعی ذکرشده در زندگی بیماران بپردازد.
رحمتی نجار کلائی و همکاران (1391) در مطالعهای تحت عنوان تجربیات بیماران مبتلا به ایدز از ننگ اجتماعی: یک مطالعه کیفی بیان کردند که اكثر بيماران بر مسئله فقدان درمان قطعي بيماري و ناامیدی به زندگی تأكيد مينمودند و عاقبت خود را مرگ و نيستي ميدانستند؛ به طوري كه اين نااميدي روي كيفيت زندگي اين افراد تأثير نامطلوبي داشته و انتظار مرگ را در ذهن آنها مدام به تصوير ميكشيد همچنین بیماران این ناامیدی را از اثرات مهم این بیماری بر روی روحیه خود بیان کردهاند.
علیزاده و بهرامی (1391) در مطالعهای تحت عنوان بررسی تأثیر برنامه رفتاردرمانی عقلانی-هیجانی بر تاب آوری و سلامت روان زنان مبتلا به اچ.آی.وی/ایدز دارای سابقه سوءمصرف مواد و رفتارهای پرخطر جنسی به این نتیجه دست یافتند که آموزش مفاهیم رویکرد رفتاردرمانی عقلانی-هیجانی میتواند بر افزایش سطح تاب آوری و کاهش اضطراب و افسردگی زنان مبتلا به اچ.آی.وی/ایدز دارای سابقه سوءمصرف مواد و رفتارهای پرخطر جنسی موثر باشد.
در ایران پژوهشهای متعددی در زمینهی شناخت درمانی هستینگر صورت گرفته است که شامل:
بهمنی، اعتمادی, شفیع آبادی، دلاور و قنبری مطلق (١٣٨٩) در مطالعهای با عنوان مقایسه اثربخشی دو روش مداخله «شناختدرمانی آموزش محور به سبک مایکل فری» و «گروه درمانی شناختی/وجودگرا» بر امیدواری، عزت نفس و کیفیت زندگی زنانی که پس از شروع درمان سرطان غیر منتشر سینه، علائم افسردگی از خود بروز دادهاند، نشان داده است که میانگین افسردگی بعد از مداخله در گروه درمانی شناختی وجودگرا کمتر از شناختدرمانی آموزش محور است و افسردگی هر دو گروه نیز پایینتر از گروه گواه بوده و تفاوتها از نظر آماری معنادار است. در متغیر امیدواری نیز تأثیر روش گروه درمانی شناختی وجودگرا بر افزایش امیدواری بیشتر از روش شناختدرمانی آموزش محور و این تفاوت از لحاظ آماری معنادار بوده و هر دو گروه نیز میانگین بیشتری نسبت به گروه کنترل به دست آوردهاند. در متغیر عزت نفس میانگینهای دو گروه آزمایش با یکدیگر برابر اما با میانگین گروه کنترل تفاوت معنادار دارد. مقادیر میانگین نشان میدهد که عزت نفس در هر دو گروه نسبت به گروه گواه افزایش داشته و این تفاوت از نظر آماری معنیدار است. میانگین کیفیت زندگی در دو نوع مداخله شناختدرمانی آموزش محور و گروه درمانی شناختی وجودگرا با یکدیگر تفاوت نداشته اما نسبت به گروه کنترل بیشتر بوده است. این تفاوتها نیز به لحاظ آماری معنیدار است.
بهمنی، اسکندری، حسنی، دکانهای فرد و شفیع آبادی (1390) در مطالعهای تحت عنوان « اثربخشی گروه درمانی شناختی وجودگرا بر افزایش امیدواری و کاهش افسردگی والدینی که فرزندانشان به دلیل ابتلا به سرطان تحت درمانهای پزشکی قرار دارند» به این نتیجه رسیده است که گروه درمانی شناختی وجودگرا میتواند در افزایش امیدواری والدین فرزندان مبتلا به سرطان موثر باشد.
بهمنی، کرمانی رنجبر، قنبری مطلق و اسکندری (1391) در مطالعهای تحت عنوان« اثربخشی مداخله گروه درمانی شناختی وجودگرا بر بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان» نشان داده است که این رویکرد باعث افزایش و بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان شده است.
بهمنی، معتمد (1391) در مطالعهای تحت عنوان « اثربخشی گروه درمانی شناختی- هستی نگر بر افزایش امیدواری در زنان مبتلا به همودیالیز» به این نتیجه رسیده است که ميانگين اميدواري در گروه زناني كه در معرض مداخله گروه درماني شناختي هستي نگر قرارگرفتهاند به نحو بازر و معنیداری از گروهي كه (گروه كنترل) در معرض اين مداخله قرار نگرفتهاند، افزايش يافته است.